پاکدلی بگزينم

دیروز،از پسرکی فال فروش در مترو :

حاليا مصلحت وقت در آن مي‌بينم
که کشم رخت به ميخانه و خوش بنشينم

جام مي گيرم و از اهل ريا دور شوم
يعني از اهل جهان پاکدلی بگزينم

جز صراحي و کتابم نبود يار و نديم
تا حريفان دغا را به جهان کم بينم

سر به آزادگي از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچينم

بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقي و مي رنگينم

سينه تنگ من و بار غم او هيهات
مرد اين بار گران نيست دل مسکينم

من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
اين متاعم که همي‌بيني و کمتر زينم

بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کينم

بر دلم گرد ستم‌هاست خدايا مپسند
که مکدر شود آيينه مهرآيينم

.در تفسیرش سر به کوی و بیابان زدن پیش بینی کرده بود که هنوز محقق نشده،کی؟ الله اعلم


|


Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes