تلخسیر 1

اول صبح که پا شدم تمام تنم درد می کرد.بلند شده خودم را کش دادم و جایم را جمع کردم. دو تا پتو زیرم پهن می کردم ولی باز هم زیرم صاف نبود. فرقی نمی کرد کجای اتاق می خوابیدی،خانه قدیمی بود و کف اش پر از پستی و بلندی،انگار جای پای گذشتگان را به خود گرفته بود.دیوارهایش وا رفته بود و میخ را می توانستی با دست درونش فرو کنی و لاجرم باری رویش می آمد در می رفت،از جا کنده می شد وچند تکه گچ را به نشانه تسلیم و خستگی زیر پایت می ریخت. همه چیز را روی زمین می گذاشتم تکیه داده به دیوار.ساعت،قاب عکس و....لباسهایم هم  روی زمین ولو بود.خیلی وقت بود می خواستم یک رخت آویز ایستاده بگیرم ولی کجای اتاق می گذاشتم.یه اتاق 8 متری که لحاف و تشک، ظرفها، بخاری و اجاق گاز ان را پر کرده بود و کف اش هم پر از خرت و پرت بود، گاهی که از کار بر می گشتم در را که باز می کردم احساس می کردم جایی برای خودم ندارد و حجم پر وسایل و درهمی اش می خورد توی صورتم. لباس کارم را که سعی می کردم چروک بر ندارد را از روی چند میخ که نیمچه محکم بودند برداشتم، کلاه، کت، شلوار را که برداشتم میخ هم همراهش در آمد، میخ را سرجایش فرو کردم و ناشتا از خانه زدم بیرون.هوا کمی سوز داشت و من لبه شال گردنم را بالاتر روی چانه ام کشیدم.                                             ادامه دارد

1 comments:

http://digarban.com/%D8%AE%D8%A8%D8%B1/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%C2%AB%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2%C2%BB

» نظر شما؟


|


Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes